دیشب که من رفته بودم مهمونی/معاون مدرسمونو دیدم از ترس اینکه گیر و غر شروع شه/نگاهمو از تو چشاش دز دیدم جوک مدرسه ای حالت چشــــــــــــم
یواشکی از گوشه ی چشم اون/تا گوشه راست اتاق خزیدم
خیال میکردم که منو ندیده/هول شدمو میزو جلوم ندیدم
پا زدمو خوراکی ها رو ریختم/با خجالت لبامو زود گزیدم
یهو همه نگاها،برگشت سمت بنده/کاشکی میشد آب بشم یا بشم پرنده
ناظممونو دیدم برگ توتون میکشه/میون اون هیاهو خط ونشون میکشه
نمره انظباطو 3 نمره کم میکنم/بزار بیای مدرسه پاتو قلم میکنم
ناظممون رقیه60-70 سالی داره/جورابای گندشو هر جا میره میاره
اومد تا با جوراباش زهر چشی بگیره/اما نفهمید که پاش پشت یه چیزی گیره.
.
.
.
.
.
.
هنگام درس دادن استاد سر کلاس :
(-.-) (-.-) (-.-) (-.-) (-.-) (-.-) (-.-) (-.-)
وقتی استاد خبر امتحان رو میده :
(o.O) (o.O) (o.O) (o.O) (o.O) (o.O)
موقع امتحان:
(←.←) (→.→) (←.←) (→.→) (←.←) (→.→)
وقتی استاد موقع امتحان حواسش جمع میکنه واسه مچ گیری:
(↓.↓) (↓.↓) (↓.↓) (↓.↓) (↓.↓)
وقتی که نمره ها رو میزنن :
(͡๏̯͡๏) (͡๏̯͡๏) (͡๏̯͡๏) (͡๏̯͡๏) (͡๏̯͡๏) (͡๏̯͡๏)
.
.
.
سر جلسه خواستگاری... بعد از نیم ساعت سکوت!
مادر داماد: ببخشین، کبریت دارین؟
خانواده عروس: کبریت؟! کبریت برای چی؟!
مادر داماد: والا پسرم می خواست سیگار بکشه...
خانواده عروس: پس داماد سیگاریه...؟!
مادر داماد: سیگاری که نه... والا مشروب خورده، بعد از مشروب سیگار می*چسبه...
خانواده عروس: پس الکلی هم هست...؟!
مادر داماد: الکلی که نه... والا قمار بازی کرد، باخت! ما هم مشروب دادیم بهش که یادش بره...
خانواده عروس: پس قمارم بازی می*کنه...؟!
مادر داماد: آره... دوستاش توی زندان بهش یاد دادن...
خانواده عروس: پس زندانم بوده...؟!
مادر داماد: زندان که نه... والا معتاد بوده، گرفتنش یه کمی بازداشتش کردن...
خانواده عروس: پس معتادم بوده...؟!
مادر داماد: آره... معتاد بود، بعد زنش لوش داد...
خانواده عروس: زنش؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!
نتیجه: همیشه موقع خواستگاری رفتن کبریت همراهتون داشته باشین